عنوان:قمار باز
نویسنده:داستایوفسکی
ماجرای این رمان از زبان یک معلم جوان به نام الکسی ایوانویچ روایت میشود و کتاب قمارباز در واقع یادداشتهای اوست. ایوانویچ معلم سرخانه بچههای یک ژنرال روسی است. ژنرالی که با سهلانگاری ثروت خود را به باد داده و اکنون در هتلی در یک شهر اروپایی اقامت دارند. شهری که به رولتنبورگ نیز معروف است. رولت به معنی چرخ بخت است و نمادی برای قمار و قمارخانه محسوب میشود.
پولینا یکی از شخصیتهای کلیدی رمان قمارباز است. او با افراد مختلف کتاب، روابط مرموز و عجیبی دارد و در این میان بیشتر از همه این معلم جوان را دست میاندازد و از او در جهت منافع خود استفاده میکند. به او پول میدهد تا قمار کند و پولی که احتیاج دارد را برایش فراهم کند و…
در طرف دیگر داستان، ژنرال هم با همه بیلیاقت بودنش دلباخته ماموزل بلانش است. کسی که عاشق پول است و فکر میکند با مرگ مادربزرگ، ژنرال به ثروت هنگفتی خواهد رسید و بنابراین کاملا به او چسبیده است.
اما در قمارباز هیچ چیز آنطور که انتظار میرود پیش نمیرود. مادربزرگ ناگهان از روسیه میآید و به شکل عجیبی عاشق قمار میشود و…